خانم سهيلا آرین
به گزارش سرويس اجتماعي خبرگزاري زنان " ايونا" ، نمی دانم شاید در ادامه شخصیت ها ضعیف شوند ،داستان مصنوعی شود ، یا درست اوج نگیرد ، ولی مهم نیست. همین که توانسته ام رودررو و از نزدیک با او هم کلام شوم و باور کنم خدا از جنس آدم های معمولی با زندگی های معمولی هم قهرمانی می سازد بزرگ،خودش کافی است،داخل حرم می بینمش با لیلا و عسلش،باورم نمی شود،نمی دانم بیشتر باید متعجب باشم یا خوشحال! درست شبیه آن شب است،در چهره اش صمیمیتی است که اجازه می دهد با او راحت باشم حتی وقتی از حرم می پرسم و دلتنگی هایش،راحت و از سر حسرت می گوید:خوش به حال شما که در منبع انرژی خدایی مشغول کارید .
رو به روی من می نشیند ،تند تند ،به ساعتش نگاه می کند، نگران است می گوید وقت زیارتشان می گذرد .
اصلا" نمی دانم چرا پیش از هر پرسشی می پرسم "از مشهد با خودت چه سوغات می بری"،حاضر جوابی می کند و می گوید ،صورت های شما که اینقدر مهربان نگاهم می کنید .
اجرای "سيهلا مسعود فر" با برنامه کوله پشتی ،بزرگ شد.سهیلا معروف به آرین در هفت سالگی از ایران به اتریش می رود در آمریکا از دانشگاه رشته مامایی فارغ التحصیل می شود او بعد از بک اتفاق درونی بعد از چند سال دوری به وطن می آید...
آرین تا قبل از برنامه کوله پشتی چندان شناخته شده نبود،اما تعریف بزرگترین حادثه زندگی اش با زبان ساده و صمیمی همراه چاشنی آیاتی که کلام را لطیف ،دلچسب می کرد یادمان آورد که خدا همیشه ،درهمه جا و همه لحظه ها هست.
آن شب بغض خیلی ها پای حرف های آرین ترک برداشت ،شکست و آب شد .
وقتی او تعریف می کرد ناغافل برای ورزش روزانه به سراغ کمد لباس هایش رفته بی اختیار و به اشتباه نوار یکی از دوستان همسرش را به جای آهنگ ورزش برداشته و با آیه ای میخکوب شده است همان آیه که هنوز وسعت معنایش تکانش میدهد،سهیلا چند بار آرام آیه را زمزمه می کند و می گوید: همه زندگی ام با همین عبارت زیرورو شد ،درست مثل زلزله که همه چیز را تکان داده و دگرگون می کند،"همه این هایی که دری از قدرت من است"سهیلا می گوید آن روز ،همان جا،در محل نشستم ،ساعت ها گریه کردم .
اصلا" توان بازگشتم به منزل نبود،هنوز هم وقتی از آن روزها یاد می کند لرزش صدایش به وضوح آشکار است. بیشتر وقتی که تعریف می کند همان جا دفترچه ای برداشتم و برای گمشده ای که یافته بودم نامه نوشتم و نامه ام را فرستادم برای خدا...
سهیلا راحت حرف می زند،با هیمن کلام صمیمی،شاید به خاطر زلالی دلش است که کلامش تا این اندازه تاثیر گذار است همان قلبی که منیت ها را پشت سرگذاشته،ماشین های رنگارنگ،تحصیلات،زیبایی،کیف های چند دلاری و لباس های مارک دار.به قول خودش وقتی خدا نباشد،برای هیچ چیز مزه ای نیست .می گوید:"35 سال با منیت زندگی کردم و انگارکه مرده ای بیش نیستم."برای او که در آمریکا صاحب جاه و مقامی بود،حالا زندگی هیچ معنایی نمی توانست داشته باشد به قول خودش زندگانی به آن شیوه!
برای همین وقتی خواست حجاب بگذارد اسماعیل خودش را قربانی کرد. این را خودش می گوید با آن عبارات خاص که انگار گزینش شده اند .
اين زن تازه مسلمان خیلی چیزها را قربانی رضایت خاص خدا کرده بود.برای او که حالا در برابریک چیز و یک قدرت زانو می زند حلاوت هیچ لحظه ای لذت بخش تراز زیستن با او نبود .
حالا او فقط در برابر عاشق بزرگی زانو می زند که یگانه است.و می گوید: یک بار در زندگی همسرم زانو زدم.بعد می خندد و تعریف می کند برای زیارت امام حسین(ع) آن شب در خیریه برای افطاری ایتام روی دو شله زرد نام های امام حسین(ع) امیرالمومنین(ع) نوشته بودند به ایشان گفتم آقا پسرت من را دعوت نمی کند ولی خواهش می کنم نام من را در لیست دوستدارانش بنویس .
آن شب منزل که آمدم خبردار شدم جایی برای من جهت رفتن به کربلا فراهم شده به علی گفتم،می گفت کربلا اصرارکردم گفتم همه می گوینداما تو می گویی : امیرالمومنین (ع) مشکلم را حل کرده اما امام حسین دعوتم کرده اما تو قبول نمی کنی .
سهیلا موافقت علی را می گیرد تا نیمی از وجودش را در بین الحرمین جا بگذارد و بعدها نیمی از آن را بیاورد مشهد پای پنجره فولاد .
چشم های سهیلا دوباره موج بر می دارد،خیس می شود و اشک پهنای چهره اش را می گیرد .
حالا دیگر خودش تعریف می کند ،با همان حرکات دست و سرش" امروز خاطر انگیزترین روز بودنم در مشهد است"
آرین مراسم جارو کشی صحن ها را تازه دیده است.بیشتر از این ذوقش برای جارو به دست گرفتن و غباررویی صحن ها بوده است .
سهیلا شتاب دارد که زود برود ،چرا که بعد از اینکه به آمریکا هجرت کرده تازه حالا پابوسی آقا قسمتش شده پس نباید این را راحت از دست بدهد.وقت رفتن دوست دارم دعایی بکند.سهیلا چشمهایش را بالا می گیرد و می گوید:هریت الیک و وافت بین یدیک معنایش عجیب به دل نشستنی است "خدایا به سوی تو فرار می کنیم و در شب آرام می گیریم..." صدای اذان ظهر بلند است ،ما همان جا توی دارالرحمه نیت می کنیم ،برای یکی که بزرگ است و بزرگ تر دارد...
گزارش از معصومه فرماني كيا
خبرنگار ايونا – مشهد